تجربه بیرونی شما بازتاب اندیشه درونی شماست

تجربه بیرونی شما بازتاب اندیشه درونی شماست (ذهن برتر)

دنیای بیرون شما با دنیای درون شما در رابطه است. آنچه برایتان اتفاق می افتد تا حدود زیاد بستگی به این دارد که در درون شما چه اتفاقی می افتد. تجربه بیرونی شما بازتاب انگاره های اندیشه درونی شماست. به مرور زمان شما در زندگی خود معادل ذهنی باورها و مکنونات خود را ایجاد می کنید.

وقتی سرگذشت زنان و مردان مشهور را می خواندم، وقتی به شرح حال و زندگی نامه شخصی آنها فکر می کردم، متوجه شدم که آنها با هم مشترکاتی دارند. به نظر می رسید که همه آنها به تواناییهای خود اعتماد کامل دارند و می توانند بر موانعی غلبه کنند و به اوج برسند.

این باور یا این اعتقاد به آنها قدرت و توانی می داد که اشخاص عادی از آن برخوردار نبودند. آنها کارهایی چشمگیر و قابل توجه انجام می دادند.

وقتی دبیرستان را ترک کردم و از شغلی به سراغ شغل بعدی رفتم، جز اینکه می خواستم دنیا را سیاحت کنم هدف دیگری را جست و جو نمی کردم. مانند اغلب اشخاص رفتاری واکنشی را به نمایش می گذاشتم. هر کار و شغلی که پیش می آمد آن را انتخاب می کردم. با هر کس که در پیرامون من سبز می شد معاشرت می نمودم. به جای اینکه زندگی ام را برنامه ریزی کنم، نسبت به محیط بیرونی خود واکنش نشان می دادم و به نیازهای احساسی و فیزیکی خود فکر می کردم.

 

برای دیدن آموزش های موفقیت اینجا را کلیک کنید

 

 

درباره اهمیت خودانگاره

تصور می کردم که جز این نمی تواند وجود داشته باشد. من به طور ناخودآگاه باور کردم آنچه را که می دانستم و انجام می دادم، حد بالای توانم بود. همه سعی ام این بود که رفتار واکنشی داشته باشم و بیش از اندازه اشتباه نکنم.

وقتی مطالعاتم درباره روانشناسی، دین و متافیزیک به وجود ذهن نیمه هشیار اشاره داشت، نه آن را به خوبی درک می کردم و نه سعی داشتم از آن برای کمک به خود استفاده کنم. اما هرچه درباره قوانین حاکم بر رفتار و تعیین کننده نتایج خود بیشتر مطالعه می کردم، بیشتر دانستم بعد پنهانی درباره موفقیت وجود که من فاقد آن هستم.

هرچه درباره اهمیت خودانگاره به مطالب بیشتری دست پیدا کردم، وقتی دانستم هر کاری که بکنیم با سیستم های باوری مان در ارتباط است. بیشتر احساس کردم به رمزی دست یافته ام که قفل زندگی مرا باز کند.

بعد از آن، معنای توانمندی بالقوه انسانی را درک کردم. اگر من و شما تنها از 10 درصد توانمندی های بالقوه خود، و یا حتی از این کمتر، استفاده می کنیم، باید آن 90 درصد دیگر در قدرت های ذهنی که تاکنون از آن استفاده نکرده ایم باقی مانده باشد. من به این نتیجه رسیدم برای بهره برداری حداکثر از خودم، به یک “کد دسترسی” احتیاج دارم که به من امکان آن را بدهد از این توانمندیهای بالقوه خود استفاده نمایم.

 

برای دیدن آموزش های موفقیت اینجا را کلیک کنید

 

 

ذهن نیمه هشیار شما بیش از اندازه قدرتمند است

ذهن نیمه هشیار شما بیش از اندازه قدرتمند است. وقتی از آن به درستی استفاده کنید، می تواند به شما کمک کند تا به سرعت بیشتری در جهت نیل به هدفهای خود به حرکت درآیید. می توانید از ذهن نیمه هشیار خود برای خلق کردن یا تباه کردن استفاده کنید. می توانید از آن در جهت خیر و یا شر استفاده کنید.

می توانید شاهزاده یا گدا باشید. همه چیز بستگی به این دارد که از ذهن نیمه هشیار خود چگونه استفاده می نمایید. برای آنکه به هدفهای خود برسید باید بیاموزید که به اراده خود از آن استفاده نمایید. باید بتوانید از آن استفاده سازنده بکنید.

وکیلم این را چندی پیش در دفترش به من نشان داد. او مرا به اتاق ماشین نویسها برد که در آن چند نفر منشی به کار تایپ نامه ها و اسناد مشغول بودند. هر یک از این منشیها می توانستند از کامپیوتر کوچکی که در اختیارشان بود استفاده کنند. وقتی از اتاق بیرون آمدیم، او به من گفت که به اتفاق شریکش بیش از یکصد هزار دلار خرج نصب این کامپیوترها کرده اند که آنها را در سال قبل خریداری نموده اند. او گفت به هنگام نصب کامپیوترها به همه منشیها آموزش لازم داده شده بود تا بتوانند به کمک آنها بر بازدهی خود بیفزایند.

او گفت، به مرور، تمام منشی ها کار دیگری گرفتند. یکی یکی جایشان را با دیگران عوض کردند. جای آنها را منشی هایی گرفتند که با طرز کار این کامپیوترها آشنایی نداشتند. او گفت به این علت که سرمان خیلی شلوغ است کسی فرصت آن را پیدا نکرد که به این منشی ها آموزش بدهد. حالا منشی ها از این دستگاهها فقط برای تایپ نامه استفاده می کنند.

 

برای دیدن آموزش های موفقیت اینجا را کلیک کنید

 

افراد از ذهنشان برای انجام کارهای ساده استفاده می کنند

متاسفانه اغلب اشخاص مانند این منشی ها هستند. آنها تمام مدت روز کار می کنند، اما از کامپیوتر قدرتمند ذهنشان تنها برای انجام دادن کارهای ساده استفاده می نمایند.

وقتی کار من شستن ظرفها بود، گمان می کردم تنها راه کسب درآمد بیشتر این است که ساعات طولانی تری کار کنم و ظرفهای بیشتری بشورم. بعدا به این نتیجه رسیدم که با این ذهنیت به کوچه بن بستی می رسم. در این زمان آموختم که باید هوشمندانه تر کار کنم و از قدرتهای ذهنی ام بیشتر استفاده کنم.

موفقها کسانی هستند که آموخته اند از ذهن نیمه هشیار و هشیار خود به شکل هماهنگ تری استفاده کنند تا آنچه را که احتیاج دارند، به سرعت بیشتری به دست آورند. کشف این نکته زندگی مرا متحول ساخت.

 

تجربه بیرونی شما بازتاب اندیشه درونی شماست
تجربه بیرونی شما بازتاب اندیشه درونی شماست

 

دو ذهن در محدوده یک ذهن

در اینجا به الگوی ساده ای اشاره می کنیم تا ذهن نیمه هشیار خود را مجسم کنید و متوجه شوید که این ذهن چگونه کار می کند. چگونه می توانید عملکردش را کنترل نمایید و دیگر اینکه در زندگی شما چه تاثیری برجای می گذارد.

تصور کنید که دو توپ گلف و بسکتبال را به هم چسبانیده اید، به طوری که توپ گلف بر بالای توپ بسکتبال قرار دارد. وضعیت قرار گرفتن این دو توپ توانایی ذهن هشیار و نیمه هشیار شما را به نمیاش می گذارد. توپ بسکتبال در حکم ذهن نیمه هشیار شماست. این دو ذهن برای یکدیگر لازم و ملزومند، اما حیطه عملکرد متفاوتی دارند.

به زبان کامپیوتر، ذهن هشیار وظیفه برنامه ریزی را برعهده دارد و مانند یک اپراتور کامپیوتر داده های اطلاعاتی را وارد دستگاه کامپیوتر می کند. این گونه مشخص می شود که در چه محدوده ای می توانید فکر کنید. ذهن نیمه هشیار در حکم سخت افزار کامپیوتر شماست. این چارچوبی است که در محدوده آن داده های اطلاعاتی عمل می کنند. خودانگار شما در حکم برنامه نرم افزاری است که مشخص می کند در زندگی خود چه چیزی تولید می کنید. همه اینها لازم و به هم وابسته هستند و هر اتفاقی که برای شما می افتد بستگی به درک شما از این زبان کامپیوتری و مهارت استفاده از آن دارد.

 

برای دیدن آموزش های موفقیت اینجا را کلیک کنید

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *