آموزش پایتون 51 – دستور If


نام ویدیو
آموزش پایتون 51 – دستور If
زبان
انگلیسی
کلید واژه ها
آموزشی #پایتون #زبان پایتون #آموزش پایتون


نکته روز

همه ما رویاهایی داریم… همه ما می‌خواهیم در اعماق روح خود باور کنیم که موهبت خاصی داریم، می‌توانیم تفاوت ایجاد کنیم، می‌توانیم دیگران را به روشی خاص لمس کنیم، و می‌توانیم دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنیم. زمانی در زندگی، همه ما بینشی برای کیفیت زندگی داشتیم که آرزو و سزاوار آن هستیم. با این حال، برای بسیاری از ما، آن رویاها چنان در ناامیدی ها و روال زندگی روزمره پوشیده شده است که دیگر حتی برای تحقق آنها تلاشی نمی کنیم. برای بسیاری از افراد، رویا از بین رفته است – و با آن، اراده برای شکل دادن به سرنوشت ما نیز از بین رفته است.

بسیاری آن حس اطمینان را که باعث ایجاد مزیت برنده می شود، از دست داده اند. تلاش زندگی من این بوده است که رویا را بازگردانم و آن را واقعی کنم، تا هر یک از ما قدرت نامحدودی را که در درون همه ما نهفته است به یاد بیاوریم و از آن استفاده کنیم. هرگز فراموش نمی کنم روزی که واقعاً به من ضربه زد که واقعاً رویایم را زندگی می کردم. من با هلیکوپتر جت خود از یک جلسه کاری در لس آنجلس پرواز می کردم و در مسیر یکی از سمینارهایم به اورنج کانتی سفر می کردم.

وقتی بر فراز شهر گلندیل پرواز می کردم، ناگهان ساختمان بزرگی را شناختم و هلیکوپتر را متوقف کردم و بالای آن معلق شدم. همینطور که به پایین نگاه کردم، متوجه شدم که این همان ساختمانی بود که من فقط دوازده سال پیش در آن به عنوان سرایدار کار می کردم! در آن روزها، من نگران بودم که آیا فولکس واگن 1960 من برای سفر 30 دقیقه ای به محل کارم آویزان شود.

زندگی من بر چگونگی زنده ماندن متمرکز شده بود. احساس ترس و تنهایی کرده بودم. اما آن روز، همانطور که در آسمان معلق بودم، فکر کردم: “یک دهه چه تفاوتی می تواند ایجاد کند!” من در آن زمان رویاهایی داشتم، اما در آن زمان به نظر می رسید که آنها هرگز محقق نمی شوند. با این حال، امروز به این باور رسیده‌ام که تمام شکست‌ها و ناامیدی‌های گذشته‌ام در واقع پایه‌ای برای درک و فهمی است که سطح جدیدی از زندگی را ایجاد کرده است که من از آن لذت می‌برم.

همه این تجربیات به من هدایایی داده است که اکنون می توانم به دیگران کمک کنم. همانطور که پرواز خود را به سمت جنوب در امتداد مسیر ساحلی ادامه دادم، دلفین هایی را دیدم که در امواج زیر با موج سواران بازی می کردند. این منظره ای است که من آن را به عنوان یکی از موهبت های خاص زندگی ارزشمند می دانم. سرانجام به ایروین، کالیفرنیا رسیدم. وقتی به پایین نگاه کردم، وقتی دیدم که رمپ خارج از سمینار من با ترافیک سپر به سپر برای بیش از یک مایل گیر کرده بود، کمی ناراحت شدم. با خودم فکر کردم، “پسرم، امیدوارم هر اتفاق دیگری که امشب در جریان است به زودی شروع شود تا افرادی که به سمینار من می آیند به موقع برسند.”

بخشی از کتاب دوباره غول درون را بیدار کنید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *