گرایش آنان بیشتر به چنین است که این قضیه را بعدا کشف کنند، و از نظر من این خیلی مالیخولیایی تر از آن است که از بابت آن شگفت زده و یا خوشحال شوند.
همان زن در نیواورلئانز چنین می گفت: واقعا عجیب است. من عملا نسبت به خود پلها فوبیا نداشتم!”
“اگر نسبت به پلها فوبیا نداشتی، پس چه طور وقتی به آنان می رسیدی دچار ترس و لرز می شدی؟”
“برای آن که آنان بر روی آب قرار داشتند. ببینید، همه ماجرا به زمانی بر می گردد که من بچه کوچکی بودم و در زیر یک پل در حال غرق شدن بودم”.
آیا در خانه ات استخر شنا داری؟
حالا که به این موضوع اشاره کردید، ضروری است بگویم خیر.
معمولا آیا کثیر شنا می کنی؟
من به هیچ وجه شنا نمی کنم. یعنی اصلا نمی توانم شنا کنم.
از آب تنی خوشت می آید یا از حمام؟
از حمام.
او از جایی در گذشته اش موضوعی را تعمیم داده بود که به او می گفت “به آب نزدیک نشو. غرق خواهی شد”. وقتی آن بخش ذهنی متوجه می شد که او دارد از روی پل رد می شود، می گفت “پلها بر روی آب قرار دارند و آب محل خوبی برای غرق شدن است، به این دلیل حالا موقعش رسیده که بترسی”.
ما همیشه پی گیر مراجعه کنندگانمان هستیم. آنان معمولا به ما سر می زنند یا تلفن می کنند، از این رو خیالمان جمع می شود که تغییرات دلخواه آنان انجام شده است. ما نوعا بایستی از آنان گزارش بخواهیم که از نظر من کار واقعا بجایی است. تنها چیز ثابتی که در قاموس من وجود دارد تغییر است که بزرگترین بخش آن نیز در ضمیر ناخودآگاه انجام می شود. فقط در حضور روان شناسان و روانپزشکان رسمی است که افراد به طور خودآگاه نسبت به تغییرات، توجه نشان می دهند.
منبع : جلسات رواندرمانی گریندر
مقداد علی بخشی هستم. موسیقی دان، برنامه نویس، متخصص هوش مصنوعی، علم داده، متخصص بلاکچین و توسعه دهنده ربات های هوشمند.
دانش آموخته مقطع ارشد و دکتری دانشکده فنی دانشگاه تهران هستم. با سابقه تدریس درس برنامه نویسی در دانشگاه (پردیس بین الملل کیش دانشگاه تهران)