تاکنون چند بار برایتان اتفاق افتاده که استدلالی را انجام داده باشید و بعد در وسط کار فراموش کنید که دفعه اول، منظورتان از این استدلال چه بوده است؟ بخشهای ذهنی نیز مانند انسانها، هدف را همیشه به یاد ندارند.
در آن موقع به جای گفتن حرفهای بی سر و ته، به او گفتم “ببین، این یک بخش ذهنی بسیار قدرتمند در وجود تو است. آیا هیچ وقت فکر کرده ای که او تا چه اندازه قدرتمند است؟ هر بار که تو به بزرگراه نزدیک می شوی، این بخش ذهنی قادر است نفس تو را بند بیاورد. این بسیار شگفت آورد است. چه قدر دوست داری که یک بخش ذهنی نظیر این را در درون خودت داشته باشی؟”
او گفت “ای وای! من اصلا هیچ بخش ذهنی نظیر این را ندارم!”. من گفتم “به درونت برو و از آن بخش ذهنی بپرس که آیا دلش می خواهد کاری کند که ارزشمند و در خور توانش باشد و به خاطرش مورد تقدیر و ستایش قرار بگیرد؟”. معلوم بود که آن بخش ذهنی می گوید “اوه بله”. سپس من گفتم “اکنون به درونت برو و از آن بخش ذهنی بخواه که در صورت تمایل، اجازه دهد که وقتی وارد بزرگراه می شوی، راحت، هوشیار، دارای تنفس منظم و روان، گوش به زنگ و در مسیر تجربه حسی باشی”.
آن بخش ذهنی گفت “بله، بله. این کار را خواهم کرد”. بعد او را وادار کردم که یک بزرگراه دو طرفه را تصور کند. او پیش تر قادر نبود این کار را بکند. با این کار دچار ترس می شد، چون حتی خیال نزدیک شدن به بزرگراه برایش وحشتناک بود. ولی بخ خوبی از عهده آن کار برآمد. سپس سوار ماشین شد، به سمت بزرگراه رفت و به راحتی از آن عبور کرد. به قدری از این کار لذت برد که به مدت چهار ساعت در بزرگراه رانندگی کرد، تا این که بنزین ماشینش تمام شد
منبع : جلسات رواندرمانی گریندر
مقداد علی بخشی هستم. موسیقی دان، برنامه نویس، متخصص هوش مصنوعی، علم داده، متخصص بلاکچین و توسعه دهنده ربات های هوشمند.
دانش آموخته مقطع ارشد و دکتری دانشکده فنی دانشگاه تهران هستم. با سابقه تدریس درس برنامه نویسی در دانشگاه (پردیس بین الملل کیش دانشگاه تهران)