زندگی با تصویری طولانی و اشتباه

بیماری داشتم که احساس می کرد زندگی با تصویری طولانی و اشتباه داشته است. در این مورد خاص، چنانچه می خواستم از ذهن خودآگاه استفاده کنم، غیرممکن بود که نتیجه کار به آن قشنگی و ظرافت از آب درآید، به چه دلیل که مراجع ناخودآگاه او به طرز شگفت انگیزی هوشمند بودند. به همین خاطر گفتم “از آن جایی که تو درباره او بسیار بیشتر از من می دانی، لذا می خواهم از طریق تو بفهمم که او به ایجاد چه تغییری در رفتار خودش نیاز دارد؟”.
پاسخی که دریافت کردم این بود: “او یک منحرف است”
چه تغییری را بایستی در خودش ایجاد کند؟
باید آن رفتار را تغییر دهید، چون تماما بر اساس نادرستی و اشتباه بنا شده است.
کدام اشتباه؟

زندگی با تصویری طولانی و اشتباه
زندگی با تصویری طولانی و اشتباه

توضیحی که از ذهن ناخودآگاه او دریافت کردم این بود: اولین باری که او به منظور دفاع از خودش در برابر خشونت، به طور فیزیکی به دفاع پرداخت زمانی بود که پنج سال بیشتر نداشت و برای بیرون آوردن لوزه هایش در یک بیمارستان بستری بود. پرستاری در اتاق عمل می خواست ماسک بیهوشی را روی صورت او بگذارد و او سعی کرده بود آن را کنار بزند. موقعی که داشت بیهوش می شد، شروع به دعوا کرده بود. بدین لحاظ خشونت برای او تبدیل به تکیه گاهی برای بیهوشی شده بود. بعد از آن قضیه، هربار که حس خشونت یا ترس به او دست می داد و می خواست به مقابله فیزیکی بپردازد، بدون او شل می شد. در نتیجه ذهن خودآگاه او پذیرفته بود که مشکل دارد و بیست و پنج سال با چنین تصویر اشتباهی زندگی کرده بود.

مراجع ناخودآگاه او به من گفتند “شما نباید به ذهن خودآگاه او اجازه دهید که بداند این کار اشتباه است، چون دانستن این موضوع او را نابود می سازد”. و من نیز با آنان موافقت کردم. نیازی نبود که او بفهمد در این مدت بیست و پنج سال، در تمام روابطش دچار اشتباه شده است. تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که او تغییر کند، چون قصد ازدواج داشت.

ادامه دارد…

 

منبع : جلسات رواندرمانی گریندر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *