مضمون موقعیت ها در اختیار ذهن خودآگاه

اکنون می خواهم به ماهیت ضد و نقیض آن درخواستی اشاره کنم که در مرحله دوم مطرح کردیم. درخواست این بود “آیا مایلی در ضمیر خودآگاه با من ارتباط برقرار کنی؟”. هر علامتی که او شناسایی می کند، لزوما بایستی واکنشی در ضمیر خودآگاهش باشد. حتی چنانچه آن بخش ذهنی بگوید “نه، این کار را نمی کنم”، باز هم این ارتباطی است که با ضمیر خودآگاه برقرار می شود.
اگر او یک پاسخ خیر دریافت کرده بود، آن وقت من چنین برداشت می کردم: منظور آن بخش ذهنی این نیست که

مضمون موقعیت ها در اختیار ذهن خودآگاه
مضمون موقعیت ها در اختیار ذهن خودآگاه

نخواهد با او در ضمیر خودآگاه ارتباط برقرار سازد. بلکه بدان معنب است که به او اعتماد ندارد. یعنی مایل نیست اطلاعات مربوط به مضمون موقعیت ها را در اختیار ذهن خودآگاه او بگذارد. و من نیز به او حق می دهم. من معتقدم که بخشهای ذهنی ناخودآگاه بایستی آزادی عمل داشته باشند، و در واقع این حق را داشته باشند، و در واقع این حق را داشته باشند که مطالب غیرضروری و غیر مفید را از دسترس ذهن خودآگاه دور نگه دارند.
زمانی ما هیچ کاری به غیر از بردن افراد به خواب مصنوعی عمیق انجام نمی دادیم. یک بار مردی به نزد من آمد و گفت موانع بیشماری وجود دارد که سد راه خوشحال بودن او هستند. من گفتم “آیا دلت می خواهد به من بگویی که آنان چه هستند؟” و او گفت “نه، دلم می خواهد به خواب مصنوعی فرو بروم و همه آنان را تغییر دهم، و اصلا برای همین به این جا آمده ام که هیپنوتیزم شوم”. بدین لحاظ بر روی او یک عمل تلقینی انجام دادم و او را به خلسه ای عمیق فرو بردم.

ذهن خودآگاه او را کنار گذاشتم و گفتم “می خواهم با ذهن ناخودآگاه تو صحبتی خصوصی داشته باشم”. درباره معنی ومفهوم این کار حرفی برای گفتن ندارم. ولی وقتی به طرف بگویید این کار را بکند، این کار را خواهد کرد. او در حالت خلسه با شما صحبت خواهد کرد و جالب این جاست که او دیگر آن کسی نیست که پیش تر با او صحبت می کردید، چون این یکی امر هایی را می داند که آن دیگری نمی دانست. نمی دانم که آن بخش ذهنی را آیا من خلق کردم یا اینکه از قبل وجود داشت. فقط آن را جویا شدم و یافتم.

منبع : جلسات رواندرمانی گریندر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *