اکثر مردم برای انجام کارهایشان استراتژی ندارند

اکثر مردم برای انجام کارهایشان، استراتژی های چندانی در اختیار ندارند. آنها برای انجام هر کار از یک نوع استراتژی استفاده می کنند و در نتیجه، آنچه اتفاق می افتد در بعضی از موارد خوب از آب در می آید و در بعضی موارد نه. ما فهمیده ایم که اکثر مردم فقط سه یا چهار استراتژی اساسی دارند. یک فرد انعطاف پذیر می تواند یک دو جین استراتژی داشته باشد، و می توانید حساب کنید که اگر هر یک از این استراتژی ها چها مرحله داشته باشد، چه چیزی بیش از هزار امکان وجود دارد.

ما بسیار قاطعانه ادعا می کنیم که اگر هر انسانی بتواند کاری را انجام دهد، شما نیز می توانید. همگی شما به یک الگوساز نیاز دارید که تجربه حسی لازم را برای مشاهده عملکرد واقعی یک شخص با استعداد داشته باشد و سپس آن را به طوری تدیون کند که شما نیز بتوانید آن را یاد بگیرید.

اکثر مردم برای انجام کارهایشان استراتژی ندارند
اکثر مردم برای انجام کارهایشان استراتژی ندارند

من این طور برداشت کردم که در کار شما، هدف روانکاوی از بردن افراد به مرحله آگاهی این است که الگوی جدیدی از واکنش انتخابی آنها در اختیارشان بگذارید و سپس آن الگو را جایگزین الگوی قبلی کنید.

در صورتی با شما موافقم که موارد ناخودآگاه را نیز به آن اضافه کنید. پیش فرض های متعددی در رابطه با کار ما وجود دارد و یکی از آنها این است که داشتن حتی یک موقعیت انتخابی، بهتر از هیچ است. و از نظر من، موقعیت های انتخابی ناخودآگاه نیز به اندازه موقعیت های انتخابی خودآگاه می توانند خوب عمل کنند. حدس می زنم همه شما می دانید که موقعیت انتخابی خودآگاه چیست. موقعیت انتخابی ناخودآگاه به مثابه آن است که من آنچنان در رفتارم تغییرپذیر باشم که در هر شرایط، نتیجه دلخواهم را به دست بیاورم. اگر من چند بار با وضعیت واقعی خاص روبرو شوم و هر بار عکس العمل متفاوتی نشان دهم، و این عکس العمل ها همگی مرا به نتیجه مورد نظرم برسانند، در این صورت من دارای موقعیت انتخابی ناخودآگاه هستم.

به هر حال اگر زمانی با شرایطی مواجه شدید و پی بردید که در هر مرتبه دارید واکنش نامطلوبی در برابر آن شرایط نشان می دهید، ممکن است علتش آن باشد که موقعیتی در برابر آن ندارید. برای من سوال مهم این است که کدام ساختار، شما را در وضعیتی قرار می دهد که فاقد موقعیت انتخابی باشید؟ و بعد با انجام چه مراحلی می توانید آن ساختار را تغییر دهید؟ ما قصد داریم روشهای زیادی را برای حل این مشکل در اختیارتان قرار دهیم تا جواب این سوالها را دریابید.

ما اطلاعاتی را به شما عرضه می کنیم که برای ما جنبه جهانی دارند، ولی از نظر سایرین جنبه ناخودآگاه دارند. شما در کنار سایر کارهایتان به این ابزار نیاز دارید، زیرا این فرآیندها وبشخهای ذهنی ناخودآگاه افراد هستند که باید بر روی آنها کار کنید به این وسیله تغییر موثری در آن افراد پدید آورید. افراد قبلا بخش های خودآگاه ذهنشان را به بهترین وجهی که می توانستند، به کار گرفته اند. این بخش های ذهنی ناخودآگاه فقط در مواقعی به کارتان می آید که مراجعه کننده بخواهد هزینه درمان را به شما بپردازد، ولی آنچه نیاز دارید این است که با سایر بخش های ذهنی آن شخص کار کنید.

خیلی هم به کلمات خودآگاه و ناخودآگاه بند نکنید. آنها واقعی نیستند. آنها فقط روشی برای بیان وقایعی هستند که در زمینه تغییر درمانی به کار می آیند. خودآگاه بدین صورت تعریف شده که هر آن چیزی است که در همان لحظه از زمان از آن آگاهید. هر چیزی که غیر از این باشد، ناخودآگاه نام دارد.

البته می توانید تعبیرهای بهتری نیز برای آنها به کار ببرید. انواع مشخصی از داده های ناخودآگاه به طرز سریعی قابل دسترسی هستند. من می گویم “گوش چپتان چه طور است؟ تا وقتی که این جمله را نشنیده بودید، احتمالا هیچ گونه آگاه نسبت به گوش چپتان نداشتید. زمانی که این جمله مرا می شنوید، می توانید مسیر آگاهیتان را نسبت به گوش چپتان تغییر دهید. به راحتی می توان از ناخودگاهی به خودآگاهی دست یافت. اگر من بپرسم اولین روزی که به مدرسه رفتید، کفش های معلمتان چه رنگی بود؟ جواب این سوال از قبل مشخص است. ولی دسترسی به جواب این سوال مستلزم صرف انرژی و زمان بسیار بیشتری خواهد بود. پس قابلیت دسترسی به مسائل ناخودآگاه، دارای درجاتی است.

 

جلسات رواندرمانی گریندر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *