درس هایی از جلسات رواندرمانی گریندر – بخش اول

درس هایی از جلسات روان درمانی گریندر – بخش اول

چندین روش با اهمیت در کار ما وجود دارد که با آنچه دیگران در زمینه برقراری ارتباط و یا رواندرمانی انجام دهند دارای تفاوت های بنیادی است. زمانی که ما کارمان را در این زمینه شروع کردیم، به افراد زیرکی برخوردیم که کارهای جالبی انجام می دادند و تمثیلهای دهن پرکنی را به کار می بردند و به این کار، نظریه پردازی هم می گفتند. آنها دوست داشتند داستان هایی درباره میلیون ها حفره و یا لوله سرهم کنند. این که باید پی برد انسان ها به منزله دایره ای هستند که از هر طرف به آن دایره لوله هایی وارد شده است و فقط به یک لوله کشی ماهر یا چیزی مانند آن نیاز دارند. اکثر این تمثیلها به یادگیری افراد راجع به این که چه کار کنند و چگونه کارها را انجام دهند، کمکی نمی کردند.

برخی از روان شناسان، کارگاه هایی تجربی ترتیب می دهند که در آنها شما باید کارهای کسی را ببینید و بشنوید که فرضا در زمینه ای به نام ارتباط سازی حرفه ای دارای بیشترین تسلط است و یا حداقل به بخشی از آن احاطه دارد. آنها از طریق رفتارشان نشان می دهند که در انجام کارهای خاصی کاملا سررشته دارند. اگر آدم خوش شانسی باشید و دستگاه حسی تان را در حالت باز قرار دهید، یاد خواهید گرفت که چگونه می توان بعضی از کارهای آنان را انجام داد.

یک گروه افراد نظریه پرداز هم هستند. این افراد با شما از عقایدشان درباره سرشت حقیقی انسان ها و این که انسان باید کاملا پاک، سازگار، سالم، قابل اعتماد و … باشد سخن خواهند گفت ولی به شما نشان نمی دهند که چگونه باید دست به عمل زد.

ما در زمینه روان شناسی، اکثر مطالب را به روش های مختلفی سازماندهی کرده و درهم آمیخته ایم و حاصل را الگوسازی نامیده ایم. همان چیزی که آن را به طور رسمی، نظریه پردازی می گویند. و این همان چیزی است که ما آن را خداشناسی می دانیم. زمانی که احساسات و نظریات با یکدیگر مخلوط و در یک قالب ریخته شوند، روان شناسی الهی پدید می آید. پیشرفتی که در روان شناسی حاصل شده، عبارت است از نظام های اعتقادی مذهبی گوناگونی که هر کدام مبلغان بسیار قدرتمندی داشته اند.

مطلب عجیب دیگر در زمینه روان شناسی این است که یک عده به نام کاوشگر در این رشته هستند که با افراد تلاشگر، همخوانی ندارند. گسترش در زمینه روان شناسی بدین نحو شده است که کاوشگران، دیگر برای تلاشگران درمانگر در این رشته، اطلاعات را تعمیم نمی دهند. این مطلب در زمینه پزشکی صدق نمی کند. کسانی که در زمینه پزشکی کاوشگر هستند سعی شان این است که چیزهایی را کشف و به کسانی که در این زمینه تلاشگرند کمک کنند، و تلاشگران پزشکی نیز با گفتن این موضوع که نیاز دارند در این باره بیشتر بدانند، به کاوشگران پاسخ مثبت می دهند.

مساله دیگر در مورد روانشناسان، این است که آنها از طریق یک سری الگوسازی های ناآگاهانه به درمان می پردازند و همین موضوع، احتمال شکست آنها را بالا می برد. زمانی که روان شناسان شروع به معالجه می کنند، دنبال این هستند که چه ایرادی در محتوای قضیه وجود دارد. آنها می خواهند بدانند که مشکل چیست تا از این طریق به مردم در یافتن راه حل کمک کنند. این واقعیت دارد، خواه به طور آشکار یا غیرآشکار در انستیتوهای دانشگاهی به این کار مبادرت بورزند و خواه در اتاقها به صورت بالینی.

 

ادامه دارد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *