درس هایی از جلسات رواندرمانی گریندر – بخش دوم

 

درس هایی از جلسات رواندرمانی گریندر - بخش دوم
درس هایی از جلسات رواندرمانی گریندر – بخش دوم

این موضوع حتی در مورد کسانی که خود را فرآیندگرا می دانند نیز صدق می کنند. در گوشه ای از ذهن این افراد، صدایی هست که دائما تکرار می کند، فرآیند به دنبال فرآیند بگرد. آنها نیز متعاقبا می گویند، بسیار خوب. من یک روانکاو فرآیندگرا هستم. پس با فرآیند کار می کنم. فرآیند نیز به شکلی به یک پیش آمد تبدیل شده، یعنی چیزی که خود به خود پدید آمده است.

در این زمینه، ضد و نقیض دیگری نیز هست. اکثریت قریب به اتفاق روانکاوان بر این باورند که باید هر کاری را که شما ذاتا انجام می دهید، انجام دهند تا یک روانکاو خوب باشند، یعنی دارای شعور ناخودآگاهی باشند که در واقع برای شما کار می کند. آنها این موضوع را این گونه تفسیر نمی کنند زیرا زا کلمه ناخودآگاه خوششان نمی آید ولی اساسا کاری را می کنند که نمی دانند چگونه آن را انجام می دهند. آنها این کار را از طریق به دست آوردن رگ خواب طرف می کنند. این هم راه دیگری برای ابراز شعور ناخودآگاه است. به گمان توانایی انجام یک کار ناخودآگاه، چیز مفیدی است. این نیز روش خوبی برای انجام کارهاست. از طرفی گروه مشابهی از این قبیل افراد هستند که می گویند هدف غایی روانکاوی این است که به انسان ها بینشی آگاهانه عطا کنیم تا در مواجهه با مشکلاتشان، دارای بصیرت باشند. پس با این وجود، روانکاوان گروهی از انسان ها هستند که از نحوه عملکرد کارهایی که می کنند بی اطلاعند، از طرفی بر این باورند که برای آن که در زندگی به جایی برسیم، باید از نحوه عملکرد هر چیزی به طور آگاهانه مطلع باشیم.

وقتی برای اولین بار به الگوسازی افراد در زمینه روان شناسی روی آوردم، از آنها می پرسیدم که مثلا از انجام فلان کار، یا لمس کردن فلان شخص، و یا از تغییر دادن آهنگ صدایشان چه هدفی داشتند و آنها جواب می دادند اوه راستش نظری ندارم. من می گفتم بسیار خوب. آیا دلتان می خواهد با هم تحقیق کنیم و ببینیم نتیجه این کار چه می شود؟ آنها پاسخ می دادند، مسلما خیر! آنها مدعی بودند اگر برای رسیدن به نتایجی معین، کارهای خاصی را انجام دهند مرتکب کار بدی به نام دستی سازی می شوند.

ما خودمان را الگوساز می دانیم. آنچه ما بر حسب نیاز انجام می دهیم، این است که نسبت به کارهایی که می کنند توجهمان بسیار زیاد است و سپس خودمان را به صورت الگویی از روی کارهای آنها در می آوریم. ما نه روان شناسیم، نه روحانی مسلک و نه نظریه پرداز. ما راجع به ماهیت واقعی مسائل، هیچ گونه اظهار نظری نمی کنیم و علاقه خاصی به دانستن حقیقت مطلب نداریم. کار الگوسازی این است که به تعاریف کارآمدی دست پیدا کند. از این رو اگر به مطلبی پرداختیم که شما آن را قبلا از یک دانشجوی علوم پایه یا آمار آموخته بودید، بدانید که آن مطلب نادرست است. ما در این جا سطح متفاوتی از تجربه را به شما عرضه می کنیم. در این جا چیزی به شما ارائه نمی دهیم که واقعیت داشته باشد، بلکه مطالب سودمندی را در اختیارتان می گذاریم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *