جایگاه نوازندگی

Jascha Heifetz , 1901 –  1987
Jascha Heifetz , 1901 – 1987

بحث جدایی آهنگساز و نوازنده و ارزش هریک از آنها در اثر هنری، در سالهای اخیر بیشتر شده است و برخی معتقدند که:”در یک اثر موسیقی،

آهنگساز اندیشه و احساسات خود را بیان

می دارد و نوازنده صرفأ یک راوی است که روایتگر تفکرات و روحیّات آهنگساز است. در این دید، نوازنده دارای درجه هنری پایین تری نسبت به

آهنگساز می باشد چراکه او نه یک

هنرمند آفریننده، که یک کارگر هنری است. او تنها مجری تفکرات دیگری است”.


در واقع طرح اینگونه مسائل ریشه در عدم آگاهی وشناخت از توانائی ها و جایگاه هر یک ازاین دو هنرمند دارد. در قسمت اول این مقاله به تاثیر

نوازندگان ویولن در اجرای آثار مصنفان

بزرگ موسیقی می پردازیم.

در گذشته کسانیکه بیشتر به واسطه آهنگسازی شناخته شده بودند، خود نوازندگان قابلی بودند. (مانند بتهوون و موتسارت که به خوبی پیانو می نواختند)

همچنین نوازندگانی که بخوبی

آهنگسازی می کردند (نظیر پاگانینی و وینیاوسکی که از بزرگترین نوازندگان ویولن بودند). تا جایی که تشخیص دادن اینکه این هنرمندان در کدامیک از

این دو تخصص شاخص ترند و

دارای مهارت بیشتری هستند، مشکل می نمود.


audio.gif
Wieniawski Concerto Violin #1 , Solist G. Shaham

زمانیکه تاریخ موسیقی را بررسی می کنیم، می بینیم که همواره یک رابطه دوستی و همچنین همکاری فنی قوی بین این دو قشر وجود داشته است؛ نظیر

همکاری فنی و صمیمانه که به

مدت ۹ سال ( از ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۶) بر روی کنسرتو شماره ۱ آهنگساز بزرگ ” ماکس بروخ” و ویولونیست ویرتوز “یواخیم” انجام پذیرفت و یا

همکاری بین “یوهان برامس” و ”

یواخیم” برای کنسرتو اپوس ۷۷ “برامس” .

“بتهوون” در سال ۱۸۰۶ کنسرتو ویولن خود را با این عنوان به “کلمان” تقدیم کرد: ” از کلمان به کلمان”. که نشانه شناخت آهنگساز از میزان هنر و

توانایی نوازنده و همچنین نشانگر

علاقه وی به کلمان بوده است.

در تاریخ موسیقی گاهی آهنگساز قطعه خود را به سبک نوازندگی یک نوازنده خاص می نویسد و توسط او به اجرا می گذارد مانند “بروخ” که کنسرتو

شماره ۲ ویولن خود را توسط “پابلو

سارازات” به مورد اجرا گذاشت و این اثر کاملأ حال و هوایی اسپانیایی دارد.

حتی مواردی وجود دارد که یک قطعه به دلیل آنکه نوازنده آن را فاقد ارزش موسیقایی لازم دانسته، یا از لحاظ فنی آن را مناسب برای ساز ندانسته است،

از اجرای آن سرباز زده و قطعه

توسط نوازنده ای دیگر، اجرا شده و محبوبیت یافته است. مانند کنسرتو ویولن چایکوفسکی که به “لئوپوله اوئر”l.Auer)) تقدیم شد و چهار سال بعد، ”

برودسکی” با اجرای این شاهکار،

توانست آنرا به را به شهرت جهانی برساند. بسیاری از بزرگترین شاهکارهای موسیقی که امروزه می شناسیم شاهد فرازونشیب های اینچنین بوده اند.

یکی دیگر از موارد مهم برای کسب موفقیت قطعه ای که برای اولین بار توسط آهنگساز ارائه می گردد، اجرای زنده آن در شب اول کنسرت می باشد. در

صورتیکه نوازنده سولیست

نتواند از عهده اجرای صحیح قطعه برآید و حق مطلب را ادا نکند، موسیقی با شکست مواجه می شود و به ورطه فراموشی سپرده می شود تا زمانیکه

اجرای موفق دیگری از آن به عمل

آید. مثل آنچه در کنسرتو ویولن بتهوون اتفاق افتاد که به علت ارائه دیرهنگام نت از سوی بتهوون به سولیست آن، فرصت برای تمرین کافی بدست نیامد

و اجرای مطلوب ارائه نشد. در

نتیجه این شکست ، بتهوون کنسرتو ویولن دیگری تا پایان عمر ننوشت و قطعه در زمان حیات بتهوون دیگر اجرا نشد. البته این مورد بیشتر در گذشته

اتفاق می افتاد که امکان ضبط

قطعات وجود نداشت و چاپ نت ها نیز به صورت محدود صورت می گرفت اما امروزه با وجود این امکانات شانس استقبال از یک قطعه بسیار بیشتر

است.

طی سالیان اخیر، تلاش هایی که توسط ویولنیست بزرگِ ایتالیایی، سالواتوره آکاردو (Salvatore Accardo)، ، بر روی کنسرتوهای شماره ۱ تا ۶

پاگانینی انجام گرفت باعث

معرفی این آثار به علاقمندان گردید. دستنوشته چهار کنسرتوی آخری در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و آکاردو توانسته با اجرای د قیق و زیبا و بطور کامل این

آثار، مجموعه ای نفیس به

شنوندگان عرضه نماید که جدا از اجرای بسیار حرفه ای این آثار، کادانس های نوشته شده توسط او برای چهار کنسرتوی اخیر، بسیار فنی و

ویولونیستیک هستند.

S.Accardo

سالواتور آکاردو 

در این کادانس ها آکاردو ضمن استفاده از تم اصلی از تکنیک های بسیار مشکل برای دست چپ وراست بطور همزمان استفاده کرده ودر عین حال توازن

تکنیک وملودی در بالاترین حد

برقرار مانده است و هیچ کدام فدای دیگری نشده اند.

در عصرحاضرنوازند گا نی چون ها یفتز(Heifetz) با اجراهای فوق حرفه ای وسطح بالا توانسته اند بسیاری از آثارفراموش شده را دوباره زنده کنند.

مانند کنسرتو ویولن کنوس ( ,

(j.conus که ها یفتز با اجرای بسیار احساسی و در عین حا ل تکنیکی و ضبط اثر، به آن اعتباری دوباره بخشید و آنرا از فراموشی درآورد. آنچه در

روزنامه نیویورک تایمز هفتم

دسامبر ۱۹۳۹ در اینباره نوشته شده گویای مطلب فوق است. ۱


audio.gif
Conus Concerto Violin , Solist Heifetz

از دیگر موارد میتوان از آثار دیگر” بروخ” (غیر از کنسرتو شماره یک) یاد نمود. “اسکاتیش فانتزی” (Scottish fantasy) و کنسرتو شماره ۲

ویولن از آثاری هستند که به اهتمام

ها یفتز در سالهای اخیر توجه جهانی به آنها جلب شده است.

سبک خاص و دیدگاه او نسبت به اجرای شاهکارهای باخ برای ویولن، باعث ایجاد نگرشی معاصر و جسورانه به این آثار گردیده است که پیش ازاین در

اجرای این آثار توسط نوازندگان

تجربه نشده بود.
اجرای قطعه شاکُن (chaccon) از پارتیتا شماره ۲ باخ مؤید این گفته است.

در شاکن، هایفتز جمله بندی های مرسوم را به کناری نهاده و از این قید و بندها گام را فراتر می نهد. در اینجاست که سخن “هایفتز” پیش از “باخ” به

گوش می رسد و نوای آسمانی ”

شاکُن” پیوندی ناگسستنی را با شنوده معاصربرقرار می سازد.

۱- “ a ton of the greatest intensity, vibrant with life and feeling …was applied from the opening bit of recitative to the brilliant coda … with seemingly inexhaustible imagination for effects of color and light and shade … But it was in the concerto’s central Adagio division that Mr. Heifetz reached the apex of his achievement on this occasion. In an interpretation of almost unbelievable

beauty, the violinist transfigured this music by way of richness of tone and sensitiveness of feeling that worked with shattering

effect.”

New York Times, 1939

منبع : گفتگوی هارمونیک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *