اهمیت شنیدن

هنگامی که به وضعیت موجود بسیاری ازهنرجویان نوازندگی نگاهی می کنیم متاسفانه ضعف شدید درشناخت و شنیدن آثار تصنیف شده مصنفان برای ساز مورد علاقه شان را شاهد هستیم. زمانی که هنرجویی در شناخت آثار ساز تخصصی خود ناتوان است، تکلیف شنیدن آثار موسیقایی سایر سازها و قطعات گروهی و… نیز ناگفته پیداست.

این فقر شنوایی تأثر انگیز موزیسینِ آینده، شاید در ابتدا مهم به نظر نیآید، ولی در بسیاری افراد با گذشت زمان منتهی به کنار گذاشتن ساز می شود. هنرجو، که شناختی از دایره آثار ندارد و از این نیاز بی اطلاع است اما، هنرآموز نیز با توجه به عواملی مثل کثرت مواردی که بایستی دریک جلسه به هنرجو تدریس کند و زمان بسیار محدود و ناچیز(ی که این روزها برای کلاسهای موسیقی در نظر گرفته می شود) و… فرصتی برای معرفی قطعات ندارد.

یکی از منطقی ترین راههایی که منتهی به علاقه مندی انسان به امور مختلف میشود بوجود آمدن شناخت از آن امر در فرد است. تا زمانی که شناختی از چیزی نداریم، علاقه ای نیز به آن پیدا نمی کنیم. هرچه زمان می گذرد و در راه شناخت گام بر می داریم، به موضوع علاقمند تر می شویم.

در راه طولانی آموختن نوازندگی، که هنرجو با مشکلات مستقیمی مثل بدست آوردن توانایی های تکنیکی در نواختن و … و مشکلات غیر مستقیمی نظیر مسائل مالی تحصیل یا مشکلات آمد و رفت به کلاس و … روبروست، تنها یک انگیزه و علاقه مندی شدید در طول زمان می تواند به ادامه راه کمک کند.

خیلی اوقات، تنها “آرزومندیِ” بوجود آمده از این شناخت است که نوازنده را به ادامه این راه صعب، ترغیب می کند. دراینجاست که اهمیت شنیدن آثار توسط هنرجویان رخ می نماید.

طبیعی است زمانی که شعور موسیقایی نوازنده با کسب عواملی نظیر مهارت در نواختن، شناخت سبکهای هنری و شنیدن آثار به درجات بالاتری می رسد، آرزوهای موسیقایی گذشته نیز با قطعات جدیدی جایگزین خواهند شد که ذهن او در گذشته از هضم آنها، ناتوان بوده است.

پس از این مقدمه، به موارد فنی که در اثر شنیدن به وجود می آید، می پردازیم:

از مواردی که در اجرای هر قطعه بسیار به یاری ذهن ما می آید،” شنیدن موسیقی آن از روی اجراهای ضبط شده” می باشد. به خاطر داشتن موسیقی، باعث می شود بتوانیم از تمام قطعه، کلّیتی صحیح در ذهن داشته باشیم.

هرچه تعداد اجراهای بیشتری را بشنویم، به ارزیابی کلی تری از سطح تکنیک مطلوب برای اجرای قطعه مورد نظر خواهیم رسید.

غالبا” هنگامی که اثری ضبط شده را می شنویم و خود نیز تصمیم به اجرای آن داریم، تمپوی موسیقی را بسیار بیش از آنچه در واقعیت اجرا می شود، در ذهنمان می شنویم (اصطلاحأ قطعه را سریعتر می شنویم) که این به علت ضعف در تکنیک نوازندگی است و در اثر تمرین این نقص برطرف می گردد.

سطح فهم هنری نوازنده همراه با عامل مهم گذشت زمان، دچار تغییر می گردد و شنیدن آثار موسیقایی که از موارد کلیدی است، به این تغییر کمک شایانی می کند.

تفاوت دیدگاه استادان بزرگ موسیقی نسبت به یک اثر، درشنیدن سبک اجرای آنها، مشهود می گردد و درک تفاوتها وتجربه آنها توسط نوازنده باعث شناخت عمیق تر او از اثر شده و در عین حال با بالاتر رفتن مهارت های نوازندگی به مرور زمان باعث شکوفایی سبک در او می شود. این زمان او” راوی یک اندیشه با ذهنیت خاص خود” گشته، که اجرا وسیله ای برای بیان احساساتش است.

حریم شخصی تفکر یک هنرمند حیطه ای است بسیار درونی که عناصری چون تجربه و تفکر در آن بهم گره خورده اند و بوجود آورنده سبک شده اند. در این میان تکنیک به وسیله ای برای بیان رساتر اندیشه تبدیل شده و در سایه آن قرار می گیرد .

پیچیده ترین مهارت ها در خدمت والا ترین تفکرات قرار گرفته و این سطح رویارویی تکنیک و تفکر، آفریننده شاهکارهای بشری می گردد.

 

منبع : گفتگوی هارمونیک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *