مردان حرفه ای آواز (IV)

در حال حاضر، خوانندگانِ بسیاری در ایران به اشکال مختلف از طریق اجرای صحنه ای، آماده سازی آلبوم، رسانه و… در پی ابراز وجود هستند. اما با وجود تعداد بسیار زیاد آنان، متاسفانه با خواننده ای باشکوه، به ندرت روبرو می شویم. خواننده ای که در عین توانایی هایش در امر خواندن و اجرا، بتواند در زمان طولانی زبان و گفتاری مشترک با مردم اش برقرار کرده و همچنین بتواند ویژگی های متمایز خودش را تا نقطه ای حفظ کند که نه فاقد کیفیت آگاهانه ی هنر شده و نه نقش شخصیت فردی اش را از دست بدهد.

باید در نظر داشته باشیم که خوانش آواز در ادامه ی کیفیت حنجره، آفریده ی خودِ فرد نیست بلکه برآمده از نظام طبیعت است. نتیجتاٌ آن شکوهی که زبان مشترک را می سازد، صرفاٌ نه با تکیه بر توانایی حنجره، که به شعور و درک آوازخوان از همسان سازی خود با اجتماع و دنیای موسیقی پدید می آید.

منظور از شکوه آواز و آوازخوان، رسیدن به جهانِ مشترک ناخودآگاه خیال در رابطه با جامعه است که منجر به حل شدنِ ناسازگاری های واقعیت در عالم خیال می شود. اما به دلیل اشتراک دنیای خلوت خواننده با دیگران، آوازخوان باید بتواند توصیف و بیان اوضاع را به گونه ای انجام دهد که به واکنشی عمومی ختم گردد. در واقع آوازخوان، آرزوهای برآورده نشده ی گروهی بی شمار را بیان می کند. آوازخوان، می خواند و مخاطب با آواز به دنیای خیال جذب می شود که این هم نوعی رسیدن به آزادی است.

در این صورت می تواند نیروی اراده ی وهم را بر واقعیت اعمال کند. این نوعی از برطرف ساختن ضعف انسان در مقابل طبیعت است؛ چرا که با پیچیده شدن روابط اجتماعی و بیان آن از طریقِ یک روشِ حسیِ مشترک، می توان به اندازه ای زیاد بر طبیعت تسلط یافت. متحد عمل کردن نیازمند یک رابطه ی مشترکِ حسی و مطمئن است. بیان آوازی با اتکا به نشانه های مشترک، جمع را تحریک می کند تا خود را به دنیای ساختگی بسپارند. دنیایی که سرشار از صداقت و سلامت است.

نقشِ خواننده تا این جا اهمیت دارد که امین باشد و در چنین صورتی، اجرا و خوانش آواز و حتا خود آوازخوان، تبدیل به اثری شکوهمند می شود و آوازخوان، آوازش با شکوه خواهد بود.

بندرت می توان آواز خوانانِ معاصر را در این جایگاه نشاند؟ بیان و اجرای آواز در موسیقیِ دستگاهی با گرایش های ایدالسیتی تنها می تواند باز تابِ بیان حال هنرمند باشد، بدین گونه که مُدام با ابزارِ نفوذ در اعماقِ ناخود آگاهِ ذهن تجسم بیابد. و به دلیل همان آموزه های ایدالیستی است که پیوند میان ِهنر و واقعیت ایجاد شده و مسأله ی جداییِ آفرینش و زندگی مطرح و خواننده ای چون بنان اهمیت می یابد. به راحتی نمی توان خواننده ای این چنین را در تاریخ جستجو کرد که به چنین جسارتی درباره ی خود رسیده باشد که خود را فاش کند.

چرا که با فاش شدن و بازگشت به سرچشمه ی خویش و بیان خود، می تواند شرایط جستجو را برای نسل بعد فراهم کند.
سال های طولانی ست که خوانندگان ما با پنهان شدن به پشت خودشان، سایه های پروارشان زودتر از خود شرف یاب می شود و متاسفانه این بخش نیز به عنوانِ میراثی سینه به سینه در آواز ایران لنگر انداخته است.

منبع : گفتگوی هارمونیک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *