عصر حماسی کوبیسم و فردیت در حنجره بزرگان (I)

با نگاهی به آثار پاواروتی و محمدرضا شجریان

 

احساسی آمیخته به ترس در من شنونده برانگیخته می شود زمانی که تصور نبودن بزرگانی چون پاواراتی و شجریان به ذهن من راه می یابد. بی تردید این حالت پاسخ لذتی ست که پیوسته از اجراهای موفق این دو استاد برده ام.اما بر آن نیستم که خود را به این دلیل که از اجراهایشان لدت می برم محبوس کنم.آنچه مرا وا می دارد تا بر آثار ایشان تعمق کنم تقابلی ست میان دو فرهنگ موسیقایی (آوازی) شرق و غرب (که از ممتازترین نمونه های آواز کلاسیک غربی نیز هست) و شجریان را به عنوان برجسته ترین نماینده ی موسیقی آوازی ایران ( که می توان گفت از معدود آوازخوانانی ست که با آواز ایران گره خورده است.) انتخاب کرده ام.

ناگفته نماند که وسعت استقبال طبقه ی متوسط از پاواراتی پس از جهانی شدن انقلاب صنعتی و از شجریان در ایران امروز به حدی ست که ما در زندگی چهره هایی افسانه ای چون:R.Enrico Caruso, J.Rezke, Grace Bumbry,Tebaldi, Maria Callas, John Sutherland قمرالملوک وزیری، ادیب خوانساری، غلامحسین بنان، اقبال الاسلطان و… نیز به یاد نداریم.

از این رو توجه به عوامل مختلف اجرایی (آواز)، توانایی حنجره، بعد تکنیک، محتوای اثر، تاثیرات اجتماعی و فرهنگی، دیدگاههای روان شناختی و جامعه شناختی، تلفیق شعر و موسیقی، زمینه موفقیت های فردی، جهانی شدن، آلترناتیوها ضروری ست و باید بررسی شوند. هدف از زیاد کردن این دو شخصیت در کنار هم مقایسه ایشان نیست، زیرا این هردو دارای توانایی های ویژه و بالقوه ی ذاتی اند و هریک در اجرا از مشخصات زیباشناختی خاصی بهره مند هستند، پس مقایسه ای پیش نخواهد آمد مگر آنگاه که موسیقی ایران با موسیقی کلاسیک غرب در کفه های سنجش جای گیرند.

شیوه ی کار یک یک آوازخوان معاصر باید حاصل انحراف (پرهیز) او از طبیعت قراردادی، اعتیادی و سنتی صدای موسیقی باشد. در صدای موسیقی آوازخوان باید از حدوث تخیل فاصله بگیرد. زمانی که چیزی به ذهن او می رسد باید اندیشه باشد نه عقیده. زیرا زمانی که آزادی، شرایط حضور را به وجود می آورد، باید کلام خود را به عنوان بهترین بیان آزادی در حنجره معرفی کند. هرنوع قرائت آهنگین و آوازگونه عبارت است از ساختار ذهنی متنی که پیش روی ماست (آواز زمانی که به خارج از خود-شعر-ارجاع می یاید از موسیقی فاصله می گیرد و به یک قرائت شعر شاعرانه بدل می شود.

آواز ایرانی بخصوص یک قرائت شاعرانه است. زیرا نه توانسته است محتوای خود را دگرگون کند و نه توانسته است از طریق جدایی از عروض شعر کلاسیک، وابستگی اش را به همبستگی بدل کند)

آواز ایرانی و عروض کلاسیک با یک جدایی ارتباط ناپذیر در ارتباطند یعنی آواز و موسیقی ایران نتوانسته اند برای خود هستی جداگانه ای بوجود آورند. آواز ایرانی نه تنها باید از هستی که برای خود ساخته است جدا شود، بلکه باید با جدا کردن خود از خود شرط شناخت و عمل را پیش کشد. درواقع آواز ایرانی باید طبیعت مادی سازنده اش را اصلاح کند. آزادی یعنی جدایی آگاهانه ازآنچه وجود دارد. آواز ایرانی برای آنکه متعلق به خود موسیقی باشد، باید در خودی که هست حذف شود.

در اینصورت آزادی چیزی نیست جز همین حذف و از این روست که از ذات خود می گریزد. ما با تخیل به سوی آینده حرکت می کنیم و با این تخیل است که بسوی آینده گام بر می داریم. آواز ایرانی از این رو که بر سنت استوار است نمی تواند همسو با فرآیند تکامل پذیری برای خود آینده ای متصور شود.
اجرای یک آواز هنری نیازمند ترکیب حماسه، تغزل، نمایش و پیکارسک (Picaresque) است.

اما آواز ایرانی هم چون طبیعت غیرقابل تغییر عمل میکند و طبیعت یا آغاز بودن عبارت است از تعادل میان ذخیره و آرزو، اما این تعادل، تعادلی است محال؛ زیرا آرزو باید به محض بیدار شدن منحرف شود یا خود را به ارضای خودخواه انحرافی برساند. در نتیجه باید برای حفظ آرزو، دیوار آرزو را با خرد انسانی کوتاه کرد. بنابر این آرزوی آینده متجانشین همان آینده ای است که می خواهد اتفاق بیفتند.

مجله بایا اردیبهشت ۱۳۷۸

 

1 دیدگاه دربارهٔ «عصر حماسی کوبیسم و فردیت در حنجره بزرگان (I)»

  1. با سلام و تشكر از سايت خوبتون. يك گلايه داشتم از نويسنده متن (عصر حماسي كوبيسم و فرديت در حنجره بزرگان) اي كاش ايشون ابتداي اين متن يا درپايان اون اشاره به اينكه تمامي اين گفته ها نظرات شخصيه خودشان است و ديگر هيچ… اينكه يك نويسنده بياد كل موسيقي مارو و علي الخصوص آواز رو فقط با صداي استاد شجريان بسنجه ، خيلي خيلي كار نادرست و غير علمي و غير حرفه اي انجام داده. نويسنده نبايد علايق شخصيه خودش رو بعنوان يك اصل بيان كنه! كجاي دنيا و دركدام ژورنال معتبر چنين بررسي انجام ميدن كه ايشون داده!؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *