مارسل خلیفه

مارسل خلیفه در ۱۹۵۰ در خانواده ای مسیحی در لبنان به دنیا آمد. او در زمینه موسیقی در کنسرواتوار ملی بیروت موسیقی خوانده و ساز تخصصی اش عود است. از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ در کنسرواتوار بیروت و دیگر مراکز کشور به تدریس عود پرداخت. در همین دوره شروع به برگزاری کنسرت در خاورمیانه، شمال آفریقا، اروپا و ایالات متحده کرد.

در سال ۱۹۷۲ در روستای زادگاهش گروه موسیقی را با هدف باز زنده سازی میراث موسیقایی و عربی بنیانگذاری کرد. این گروه که المیادین نام داشت، برای اولین بار در۱۹۷۶ در لبنان به اجرای موسیقی پرداخت.

سپس گروه به دیگر کشورهای عربی، اروپا، ایالات متحده، آمریکای جنوبی، استرالیا و ژاپن مسافرت کرد و به اجرای برنامه پرداخت. همزمان با کار در گروه، مارسل به تحقیق و کار در زمینه موسیقی ادامه داد.

علاوه بر تصنیف آهنگ و ترانه، مارسل در زمینه موسیقی فیلم داستانی و مستند نیز کار کرده است.
ویژگی کار مارسل آن است که او علاوه بر موسیقی و اجرای آن به شعر و متن ترانه هایی که می خواند توجه دارد. از جمله شاعران معروف عرب که مارسل از اشعارشان برای ترانه هایش استفاده کرده است، محمود درویش است.

او همواره در کارهایش سعی بر شکستن کلیشه های مرسوم در موسیقی عربی و تاثیرگذاری بر مردم و زندگی اجتماعی داشته است.
موسیقی مارسل خلیفه، روح یک انقلابی و بینش یک فرهیخته را داراست. به عنوان استاد مسلم عود، او همواره در تعامل با سنت های عربی بوده است.

دوران کودکی او در دهکده زادگاهش امشیت در ۴۰کیلومتری بیروت گذشت. خودش در این باره می گوید: «به نظرمان از روستا تا بیروت راه درازی بود.» روستای امشیت که نه جاده درست و حسابی و نه وسیله حمل ونقل مناسبی داشت، از بیروت جدا افتاده بود. نهایت آرزوی مردم آن بود که بچه هایشان روزی دکتر یا وکیل شوند.

از این رو وقتی مارسل ۱۴ساله اولین عودش را برداشت و به کنسرواتوار ملی رفت که موسیقی بخواند، والدینش با اکراه از او حمایت کردند. آنها نمی دانستند که در روزهای جنگ داخلی، موسیقی پسرشان مردم لبنان را متحد خواهد ساخت یا اینکه او موسیقیدانی برجسته در خاورمیانه خواهد شد.

مارسل درباره علاقه اش به موسیقی می گوید: «من از همان کودکی عاشق موسیقی بودم. پدربزرگم ماهیگیر بود و ترانه های دریا را برایمان می خواند. وقتی به کلیسا می رفتم به موسیقی کلیسایی گوش می دادم. از قرائت قرآن هم خوشم می آمد. ما در لبنان فرهنگ اسلامی و مسیحی را در کنار هم داریم و همه اینها با هم آگاهی موسیقایی مرا شکل دادند.»

در موسیقی، مارسل عناصر نامتجانسی را باهم پیوند زده است: فرهنگ عربی را با ایمان مسیحی، سنت های کلاسیک را با سلایق عوام و ظرافت شاعرانه را با اصطلاحات کوچه و خیابان. او همواره در کار سعی به پیشبرد سنن داشته است و در پرورش ایده های نو و روش های موسیقایی جدید پیشتاز بوده است. به عنوان مثال می گوید:
«چرا ما خانواده ای از عود نداریم چنانکه مثلا برای ویولن، ماندولین یا بالالایکا هست» جالب اینکه، اخیرا کنسرتویی از عود که توسط یک کوارتت مرکب از چهار عود نواخته می شود، تصنیف کرده است.

مارسل بر این باور است که موسیقی سنتی خاورمیانه در واقع بخشی از همان سنتی است که موسیقی کلاسیک غربی را در خود دارد. مفاهیمی مثل کنترپوان وارکستراسیون در هر دو موسیقی وجود دارند.

تفاوت تنها در نواهای سنتی است که موسیقیدانان در کارشان استفاده می کنند: «موسیقی عربی بخشی از موسیقی جهانی است. سال های طلایی این موسیقی سال هایی است که عرب ها در اندلس بودند. آن موقع هیات هایی از کشورهای اروپایی به اندلس می رفتند تا موسیقی عربی را بیاموزند.

حتی هانری هشتم، برادرزاده اش را به اندلس فرستاد تا این موسیقی را فراگرفته و به انگلیس بیاورد. عود وارد اروپا و به لوت تبدیل شد، همچنین رباب به ویولن.

بعد از این سال های طلایی، در حدود ۶۰۰ سال پیش پیشرفت موسیقی عربی متوقف شد. در این دوره، امپراتوری اتومان بر سرزمین های عرب استیلا یافت. اگر موسیقی عربی به پیشرفت خود ادامه می داد به مراحل بالاتری می رسید.

به همین دلیل است که من کوشش می کنم با برگشت به میراث موسیقیایی عربی و با نگاه به همه انواع موسیقی از پاپ تا سنتی، علاقه به موسیقی عربی واقعی را افزایش دهم.»
در جست وجوی مفاهیم نو در موسیقی
در کوشش برای پیشبرد محتوای موسیقی عربی او نظرات جالبی را دنبال می کند:

«موسیقی عربی همواره درباره معشوقی سخن می گوید که تو نه می توانی ببینی اش، نه می توانی لمسش کنی. کاری که ما کردیم بسیار ساده بود. ما معشوق را پیش محبوبه اش بردیم و دستش را در دست او گذاردیم. آنها با هم زندگی و کار و فکر کردند. دیگر وصال محبوب آرزویی محال نبود. به همین دلیل است که موسیقی ما به مردم امید می دهد و آنها را در روابط انسانی شان به یکدیگر نزدیکتر می سازد.»

درباره ارزش های موسیقی عربی و غنای فرهنگ عرب می گوید: «ما فرهنگی بسیار قدیمی به قدمت هزاران سال داریم. من به دنبال اشکال جدید موسیقی می گردم.

ممکن است تاثیراتی از موسیقی جاز یا کلاسیک داشته باشم، اما همه اینها تنها موسیقی مرا غنی تر می سازند. اگر قرار است جهان غرب به من فرهنگ مک دونالد یا پپسی کولا را بیاموزد، من آن را رد خواهم کرد. این جور چیزها بعد از مدت کوتاهی از بین می روند. من به دنبال هدفی هستم که انجامش سال های مدید به درازا خواهد کشید.

هدفی که به عمر من نیز قد نخواهد داد.»
معروفیت مارسل تنها به خاطر جسارت او در عرصه موسیقی نیست. مردمی که از جنگ داخلی لبنان جان به در بردند، اجراهای او را در تالارهای متروک بیروت به یاد دارند. در آن روزهای سخت، مارسل با عود و ترانه هایش سعی در زنده نگاه داشتن روحیه مردم داشت. تعجب آور نیست که وقتی اسرائیل در ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد، نوارها و ترانه های مارسل در لیست «موسیقی ممنوعه» قرار گرفت. او خود در باره این دوره می گوید: «من با مسائل مردم درگیر شدم. در آن دوره، همه آموزشگاه ها و موسسات تعطیل شده بودند.» کار مارسل در این دوره با الهام از موسیقیدانان عرب بعد از دوره اتومان و بعدها با کارهای برادران رهبانی۱ عجین شد.
در موسیقی، مارسل شنونده اش را به چالش می کشد. وقتی در کنسرواتوار تدریس می کرد، به او توصیه شد نوشته هایش را ساده کند تا برای دانشجویان قابل فهم باشد، اما او مخالفت کرد و گفت: «وقتی مردم به کنسرت های من می آیند، مجبورند به ادبیات و شعر ترانه ها دقت کنند. ترانه ها اشعار دشواری دارند ولی مردم با خواندن همراه من، شروع به یاد گرفتن این اشعار کردند.»
مارسل شورشی
مارسل در جان خود یک شورشی است. خود او در این باره می گوید: «از زمانی که زاده شدم، روح یک شورشی در من بود. من با چیزهای موروثی که به گمانم نادرست بودند سر جنگ داشتم. این چیزها ممکن بود در خانه، کالج یا حتی کنسرواتوار باشند. نه اینکه بخواهم هر چه سر راهم هست نقد کنم، نه، من با بعضی نظرات و دیدگاه های مشخص مخالف بودم.» در جایی دیگر او می گوید: «ارزش هنرمند به چیست اگر شورشی نباشد تمدن در لحظه ای از شورش زائیده شد.»
در دفاع از آزادی
همچون همه هنرمندان واقعی، مارسل هرگز از مردم خود و دردهای آنها جدا نبوده است. شاید بتوان بن مایه هنر او را بر همین اساس تبیین کرد. تعجبی ندارد که برخی به او لقب «پیت سیگر خاورمیانه» و «باب دیلن شرق» داده اند:
من جز شاخه درختی نیستم
که با باد خم می شود.
من روحم را آویخته ام،
بر ستاره ای در آسمان شب مردم خویش،
و به راه خویش رفتم.
چون بسیاری دیگر از هنرمندان عرب، مسئله فلسطین و مردم آن از دغدغه های همیشگی مارسل بوده است. در شعرگونه ای خطاب به مردم فلسطین می گوید:

اگر توانش را داشتم مرگ را نابود می کردم پیش از آنکه شما را لمس کند،
اگر توانش را داشتم، مرگ را می کشتم و شما را در آغوشم پناه می دادم.
من چهره هایتان را دیده ام هزاران چهره بی نام، چهره خداوند.

من چهره هایتان را دیده ام چون گل های اردیبهشتی که بر آب شناورند.
چون عاشقی حسود، تمجیدتان می کنم و برایتان خوفناکم. چه باید برایتان بخوانم
از نگاه کردن بر چهره هایتان شرمگینم.
از نگاه کردن بر چشم هایتان که از تصویر روزنامه ها بر ما می نگرند، شرمگینم.
چشم هایی که در سکوت سخن می گویند، در سکوت.
پیام آور صلح و دوستی

سال ۲۰۰۵ یونسکو، مارسل را به عنوان هنرمند صلح برگزید. این عنوان برای مارسل و موسیقی عرب افتخاری بزرگ و تاییدی بر زندگی سراسر تلاش او در راه صلح، عدالت و آزادی بوده است.
بعد از تجاوز اسرائیل به لبنان در ژوئیه سال جاری که مارسل از آن به زمانی که «اسرائیل کودکان ما، گل ها، خیابان ها، ترانه ها، شادی ها و عشق به سرزمین مان را می کوبد» یاد می کند، طی دادخواستی خطاب به هنرمندانی که به لقب هنرمند صلح مفتخر شده اند، از آنها خواست که به تجاوز ارتش اسرائیل به لبنان و فلسطین اعتراض کنند.

در این نامه که مارسل در آن با بیانی شاعرانه از هنرمندان یونسکو خواستار یاری و همدردی با مردم لبنان و فلسطین می شود، مارسل به رابطه بین هنر و وظیفه هنرمند در دفاع از مردم و حقوق آنان اشاره دارد. این مقاله را با ذکر بخش هایی از این نامه به پایان می بریم:«هنر ما چیزی نیست جز سخن گفتن به جای آنانی که سخن گفتن نمی توانند.

این هدفی است که ما کوششهایمان را وقفش کرده ایم و این دلیلی است که صدای ما را تایید می کند. ما آرزو کردیم که این صدا را به دورترین جاها برسانیم و سوگند خوردیم که ترانه هایمان برای صلح و اتحاد با همه قربانیان ستم در همه جا، فارغ از نژاد، مذهب، رنگ یا ملیت باشد.»…

«در این لحظات حساس که هموطنان من از سر می گذرانند، من از شما می خواهم بیایید بار کشتار مردم را که در برابر دیدگان جهان «متمدن» اتفاق می افتد، از شانه های خود برداریم. بگذارید با بلندترین صدا، به کشتار مردم توسط نیروهای اشغالگر اسرائیل اعتراض کنیم.»…
«بگذارید برای مردم شادی به ارمغان بیاوریم و آنان را از عذاب جنگ رهایی بخشیم.

بگذارید شادمانی هدیه کنیم که با غم می جنگد، امیدی که نومیدی را شکست می دهد، سبزی که سترونی را می خشکاند و مردم را به افق هایی ناشناخته ببریم، با نجواهایی که عشق را در خود دارد.»…
«حاکمان بی شرم ایالات متحده با جنایات مستمر و منظمشان، با بیرحمی و نفرت کورشان، سازمان ملل و قوانین بین المللی را نادیده گرفته، بر چهره خود نقاب دفاع از نیکی می زنند.

جامعه جهانی، در برابر جنایات سکوت کرده و چشم بر قساوت «رهبر جهان آزاد» می بندد.
دوستان من،بگذارید با نفرت و تخریب بجنگیم. بگذارید کوشش کنیم تا واقعیت کنونی را تغییر دهیم، ارزش هنرمند به چیست جز آزادی و رهایی انسان»

پی نوشت:
آسی رهبانی، همسر فیروز خواننده مشهور لبنانی و منصور رهبانی برادر او، از پیشگامان موسیقی نوین عرب. مقام این سه هنرمند برجسته لبنانی با هیچ گروه دیگر از هنرمندان عرب قابل مقایسه نیست.

 

منبع : oudamir.com

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *