این موضوع تا زمانی که نغمهنگاری نواختههای یک ساز کششی در میان باشد ایجاد اشکال نمیکند اما به مجرد آنکه با سازهای مضرابی ایرانی سروکار پیدا میکنیم دشواریهایی برای ثبت کششهای بلند بروز میکند؛ در نواختن این سازها کششهای بلند از توالی ضربات سریع و پیاپی پدید میآید و این یعنی این که علاوه بر نامعلوم بودن کشش تعداد ضربات تشکیل دهندهی یک «ریز» هم میتواند گوناگون باشد. کمیتی که آن را فشردگی یا پُری یک ریز مینامیم.
ممکن است از خود بپرسید در موسیقی غرب که شیوههای نغمهنگاری فعلی ما در بستر آن پرورده شده چه تدبیری برای برخورد با این موضوع اندیشیدهاند؟(۱۰) جواب، ایراد دیگری را برایمان روشن میکند: کششها در قیاس با یکدیگر معنی پیدا میکنند.
از همین رو میتوان به سادگی مشاهده کرد که بر اساس همین نسبتها و تقسیمات تعداد ضربات تشکیل دهندهی یک «ترمولو» کاملا مشخص و نسبتاش با دیگر کششها نیز روشن است.
ضروری است یادآوری شود که به علت متر آزاد موسیقی، انجام چنین کاری چندان سهل نیست، برهمین اساس شاید خیلی عجیب به نظر نیاید اگر در ابتدای اکثر کتابها (بهویژه آموزشی) راهنمایی چاپ شود که یکی از نکات مورد بحث در آن همین تعداد ریزها بر حسب کشش آنها باشد و کمتر از آن شگفتآور است اگر بدانیم نوازنده معمولا در حین اجرای هنری این قواعد را رعایت نمیکند. از طرف دیگر تنها ریزها نیستند که کشش و فشردگیشان تقریبی ثبت شده، به همین نسبت مدت زمان اجرای ضربات تک و تزیینات هم تقریبی بوده و کم و زیاد میشود.
بر همین منوال ثبت شدتوری هم با اشکال مواجه است. در شیوههایی که حساسیت بیشتری نسبت به ظرایف اجرایی دارند تغییرات سریع شدتوری هر یک از صداها مد نظر است. در حالی که عملا ابزارهای نغمهنگاری ما برای این گسترهی بزرگ از تغییرات و این حد دقت ناتواناند، بهویژه که این کمیتها در هر اجرا نیز تغییر کرده و ثابت کردن آنها در یک نسخهی آموزشی خطر انجمادشان را در پی دارد. هنرجویان به جای آنکه چارچوب کلی را بیاموزند تنها یک اجرای ردیف را فراخواهند گرفت.
نگاهی به این نمودار که تغییرات شدت را نمایش میدهد دشواریهای ثبت را به روشنی پیش رویمان میگذارد.
به جز دو موردی که گفته شد چالشهایی هم در زمینهی نگاشتن جملهبندیهای مخصوص ردیف وجود دارد که بیش از همه در وصل فیگورها به یکدیگر و شیوهی ثبت فیگورهای تکراری دیده میشود.
قواعد وصل نتهای با ارزش زمانی کمتر از سیاه به یکدیگر نیز تثبیت نشده و متفاوت است، همین موضوع باعث میشود نوازندهای که از روی آن میخواند برحسب آوانگاری تصورات مختلفی از جملهبندی پیدا کند در حالی که به نظر میرسد اجراها باید مشابه باشد.
این موضوع را در نغمهنگاری زیر میتوان دید؛ حالت اول و دوم از نظر گرافیکی تصورات متفاوتی در خواننده ایجاد میکنند.
توضیحات
۱۰- البته مهمترین راه حلی که برای هماهنگ کردن سازهای مضرابی و کششی اندیشیده شده در ساختمان پیانو به خوبی آشکار است؛ صداها مانند یک ساز کششی تا مدت زیادی کشیده میشوند و مدت این کشیدگی تا حد زیادی در اختیار نوازنده است. به همین دلیل است که در آنجا نیازی نیست که هر کشش بلندی را با تعداد زیادی ضربات سریع و کوتاه بازسازی کنند.
منبع : گفتگوی هارمونیک
مقداد علی بخشی هستم. موسیقی دان، برنامه نویس، متخصص هوش مصنوعی، علم داده، متخصص بلاکچین و توسعه دهنده ربات های هوشمند.
دانش آموخته مقطع ارشد و دکتری دانشکده فنی دانشگاه تهران هستم. با سابقه تدریس درس برنامه نویسی در دانشگاه (پردیس بین الملل کیش دانشگاه تهران)