تعریف یک معماری هدفمندتر : راهنمایی برای گرایش های فعلی معماری

تعریف یک معماری هدفمندتر

وضعیت فعلی طراحی معماری  شامل ایده های معاصر بسیاری از آنچه هندسه ی منحصربفرد را تعریف می کند، است . با ظهور نرم افزارهای کامپیوتری قدرتمند در اوایل قرن بیست و یک،  یک سطح آزمایش مورد انتظار از حرفه و عرصه ی دانشگاهی ما سبقت گرفته است تا معماری هدفمند را از طریق تکنیک های مختلف بررسی کند و  ساختمان های قابل توجهی را ارائه دهد که هر اثر پیامی از ارتباط فرهنگی باشد.

این جنبش های جدید، گرایش های سبکی متفاوتی نیستند بلکه راه های رسیدن به کانسپت طرح هستند. آنها اغلب با یکدیگر یا با جنبش های سبکی ترکیب می شوند تا طرح های کاملی را خلق کنند. در این مقاله پنج جنبش مشخص شده است که هرکدام با درجه ی موفقیت متفاوت در خلق ساختمان های هدفمند هستند: دیاگرامیسم(Diagramism) ، نئو بروتالیسم(Neo-Brutalism) ، رویتیسم(Revitism) ، اسکریپتیسم (Scriptism) و ساب دویژنیسم(Subdivisionism) .

قابل درک است که سایر جنبش های معماری همزمان وجود دارند که در اینجا ذکر نشده اند، بسیاری از آنها به سبکی در طبیعت نسبت داده می شوند. این جنبش ها هم شامل روش تزیینی، مینیمالیستی و هم روش تندیسی در طراحی هستند که در آن طراحی از طریق تصمیمات زیبایی شناختی به صورت دستی صورت می گیرد. چنین سبک هایی دارای کانون شناسایی برای خلق یک معماری که بیشتر پاسخگو و یا منطبق با کاربران، سایت، بافت، محیط زیست و غیره باشد، نیستند.

قسمت اول: شکل هندسی

دیاگرامیسم

در دهه ی اخیر، معماران توانایی این را به دست آوردند که بوسیله ی پیشرفت های نرم افزاری، تقریبا هر فرمی را خلق کنند، ، با این حال آنها هنوز هم در آرزوی ایجاد مفهوم در طراحی های خود هستند. این دو نیرو با یکدیگر ترکیب شده اند تا دیاگرامیسم را ایجاد کنند. معمارانی که به دنبال طرح های هدفمند از طریق این جنبش هستند: 1- ایده های بزرگ را از نقاط قوت، محدودیت ها و ویژگی های مشخص یک پروژه ی خاص مانند فضای گردش وسایل نقلیه  یا راهروهای دارای دید، می گیرند. 2- دیاگرام هایی ایجاد می کنند تا نشان دهند چگونه یک طراحی بالقوه می تواند از این شرایط استفاده کند و سپس 3- عینا از آن دیاگرام برای فرم دادن به یک شکل سه بعدی استفاده می کنند. (BIG (Bjarke Ingels Group شرکت پیشرو در این جنبش است و همچنین MVRDV  وMADA s.p.a.m   که شرکت معمار چینی Qingyun Ma است.

این ایده ها آنقدر قوی هستند که پروژه ها می توانند آیکونی شوند. دیاگرام ها معمولا سیاه و سفید یا تک رنگ هستند که اصول راهنما برای فرم ساختمان حاصل را نشان می دهند. صفحه ی اصلی سایت BIG نقش صفحه ی اصلی این ایده ی فرم هدفمند ساده شده را ایفا می کند، به عنوان مثال ایده ی قوی هر پروژه به صورت یک آیکون پروژه مشخص می شود.

تعریف یک معماری هدفمندتر -2
صفحه ی اصلی سایت شرکت BIG

یک فرآیند فکرشده ی ویرایش، کاستن وجود دارد که منتج به ایده های خالص می شود. این ایده ها که برروی آنها تمرکز می شود معمولا انتزاعی یا  شاعرانه نیستند، آنها عملگرا هستند.  پیست اسکی بر فراز یک کارخانه ی تبدیل زباله به انرژی دقیقا یکی از آنهاست. یک حیاط آپارتمان که تراس های بیرونی را بزرگ تر می کند، به سمت نما، تقریبا هرمی، زاویه دار شده است. روانی ایده ی طراحی در فرم حاصل چنان مشهود است که ساختمان به عنوان یک کل، مفهوم و هدف را بیان می کند. ایده ها می توانند به مقیاس های متفاوتی تبدیل شوند که بیشتر به اجزا سازه معنا می دهند. تصمیم گیری طراحی می تواند به وسیله ی قوانین و اهداف ثابت در طراحی، ساده شود.

در پشت صحنه، این معماران در حال انجام دیاگرام های همزمان یا متوالی بسیاری هستند که مربوط به ایده هایی در مورد بافت، محیط زیست، اقتصاد، منطقه بندی و غیره می باشند. دیاگرام های سیرکولاسیون اغلب برای ایجاد فرم های ساختمان استفاده می شوند. ایجاد سلسله مراتب نیروهای کمکی که منتج به طراحی ساختمان هدفمند شوند به طراح بستگی دارد. فرم حاصل، خود عامل رسیدن به اهداف معماری می شود.

نظریه ی بیان یک هدف برای ساختمان لزوما موضوع جدیدی نیست. اما، همانطور که گفته شد، توانایی ما در بیان راحت این ایده ها شاید جدید باشد. ممکن است موزه ی گوگنهایم فرانک لوید رایت در نیویورک نمونه ی اولیه ای از دیاگرامیسم باشد: فرم مارپیچ ساختمان، عملکرد  رمپ پیوسته ی آن را بیان می کند که بر روی پایه ی یک بالکن مستطیلی بنا شده است که به تعریف فرم حاصل در درون بافت آن کمک می کند.  با توجه به جنبش های طراحی قبل، دیاگرامیسم اغلب تفاوت قابل توجهی با عملکردگرایی (Functionalism) دارد که ایده ی شخص در مورد برنامه فرم را تعریف می کند به جای اینکه مانند دیاگرامیسم بر روی نیروهای دینامیکی و تجربی تمرکز کند که فرم ساختمان ممکن است آن ها را حل کند.

نئو بروتالیسم

پسرعموی ایدئولوژیک دیاگرامیسم، نئوبروتالیسم است که دارای هندسه های دیاگرامی قوی تری نیز است که در فرم نشان داده می شوند. قهرمانان این جنبش، مانند نورمن فاستر، سانتیاگو کالاتراوا، و رنزو پیانو زمانی که بروتالیسم در طول دهه ی 70 در دانشگاه پادشاهی می کرد، تحصیل و رشد کرده بودند. تعریف بروتالیسم هدف این مقاله نیست، اما خلاصه به شرح زیر است. معماران و نقشه کش ها احساس می کردند که در حل رفتار مردم قادر مطلق هستند. به جای آنکه حالت های رفتاری و حرکتی موجود را بررسی کنند و اجازه دهند که طرح بعد از یک چنین تجزیه و تحلیل انسان به نتیجه برسد، معماران تلاش می کردند که فرهنگ را پیش بینی کنند. مدولار بودن با فرم های هندسی خالص به کار برده می شد و ساختمان ها دستگاه های رفتاری تصور می شدند.

تعریف یک معماری هدفمندتر -3
دانشکده ی مدیریت دانشگاه ییل اثر نورمن فاستر، و در زیر یک تجزیه تحلیل هندسی از این ساختمان

آنچه نئوبروتالیسم را به طور فوق العاده ای از بروتالیسم اولیه متمایز می کند، استفاده از شیشه و فولاد به جای بتن است.   با تغییر تدریجی پالت مواد، این تکنیک یک معماری صریح تری را بیان کرد. اما، قابل درک است که معماری در مورد حرکت و استفاده از فضا است نه فقط شفافیت مواد. طرح بندی های تعیین شده که اجازه ی سازگاری نمی دهند یا هندسه های حاصل که خیلی بیشتر مرهون پسرعموهای 40 سال قبل خود هستند تا درک استفاده از فن آوری و تجهیزات مدرن باعث می شوند که شما به این باور برسید.

بنابراین، آنچه بروتالیسم را از نئو بروتالیسم متمایز می کند این است که آیا ایده ی هدف برتر از تحقیق در پروژه است، یعنی آیا طرح، “نتیجه ی نهایی” است. اگر هندسه ای بر پروژه تحمیل شود یا خیلی زمخت باشد، بروتال (brutal) در نظر گرفته می شود. در ضمن، فرم های بروتالیست معمولا اشکال ساده تر و خالص تری هستند که بر روی مفهمومی دوباره تاکید می کنند که در آن هندسه بر کاربران تحمیل شده است. علاوه بر ساختمان اخیر دانشکده ی مدیریت دانشگاه ییل اثر نورمن فاستر که در عکس نشان داده شده است، یک مثال دیگر احتمالا “حلقه” پردیس جدید اپل (Apple) است.  یک آنالیز باز برنامه ی اَپل احتمالا درک ما از ابتکار و خلاقیت، تفاوت، و فکر نوآورانه را افزایش می دهد. با این حال، ساختمان به طور واضح تری نظریه ی بالا به پایین محدودیت های تحمیل کننده را نشان می دهد. یک دایره، هندسه ای قفل شده است.

تعریف یک معماری هدفمندتر - 4
در بالا پلی تکنیک فلوریدا اثر سانیاگو کالاتراوا در مقایسه با ساختمان کنگره ی برازیلیا اثر اسکار نیمایر

OMA شرکتی است که  استفاده ی روانی  هم از دیاگرامیسم و هم از نئوبروتالیسم می کند و به طور یکپارچه ای بین هندسه های برآیند و فرم های بی دقت تغییر می کند. در این زمان که کار OMA متمایل به دیاگرامیسم است، یک نتیجه ی قابل تطبیق آن احتمالا کتابخانه ی سیاتل می باشد که بخش های طراحی متفاوت  در یک صف متوالی دسته می شوند.  همچنین دیاگرامیسم تر، مرکز دانشجویی IIT است که فرم عینا از یک تحقیق در مورد کنترل آکوستیکی صدای قطار هوایی، منتج شده است. نمونه ی اخیر گرایش OMA به نئوبروتالیسم، احتمالا بورس شنژن است، اما بسیاری از کارهای قبلی دارای فرم هایی بودند که می توان به عنوان فرم های هندسی سرکوب گر در نظر گرفته شوند.

تعریف یک معماری هدفمندتر -5
در بالا دیاگرام هایی که طرحبندی کتابخانه ی مرکزی سیاتل شرکت OMA را تعیین می کنند ،در پایین ساختمان بورس شنژن

بخش دوم: محاسبه

سه جنبش آخر به طور معمول با اصطلاح پارامتریکیسم محصور شده اند. اما، پارامتریکیسم به اندازه ای که مفهموم محاسباتی است، جنبش معماری نیست. کامپیوتر در حال حاضر قادر است که اجزای طراحی ما را به یکدیگر پیوند بزند به طوری که هندسه های خلق شده از نظر فن آوری هوشمند هستند. این لزوما به این معنا نیست که فرم نهایی هوشمند است. بسیاری از ساختمان هایی که بوسیله ی نرم افزار پارامتریک ترسیم شده اند، ذاتا دارای هدف نیستند و درحقیقت موضوعات تصادفی نرم افزار پشتیبان آن ها هستند. اگرچه راه های زیادی وجود دارد که معماران هوش را به دنیای ساختمانی اضافه کنند که از این ابزارها استفاده می کند و آن ها در اینجا ذکر شده اند.

رویتیسم

باور نمی کنم که تا به حال کسی به تعریف این جنبش طراحی که مشخصه ی  اکثر ساخت و سازهای تجاری فعلی است، پرداخته باشد. این جنبش نتیجه ی طراحی ساختمان توسط نرم افزار است که در آن اکثر تصمیمات طراحی به طور اتفاقی در نیمه ی دوم تولید طراحی گرفته می شود. پروسه ی جدید خلق مدل “رویت”  مهم تر از هنر خلق ساختمان و تبدیل به عملیات اصلی شده است. مدیران پروژه یا مدیران BIM  در حال حاضر مدیران پیاده سازی نرم افزاری هستند تا خالقان دنیای ساخته شده. این یک تمایز مهم است: پیش از این هرگز تولید اسناد ساخت و ساز در مورد خود اسناد نبوده است. بزرگترین شرکت های معماری مانند Perkins and Will و HOK و Cannon Design  معمولا در مورد این “تکنیک” طراحی مقصر هستند.

بعد از مراحل سریع طراحی کانسپت به طور معمول، پروژه ها در طول پیشرفت طراحی با عجله به رویت (Revit) فرستاده می شوند. مدیران بیشتر زمان خود را صرف تعیین شاخه های سلسله مراتبی اجزا “گروه ها” و “خانواده ها” می کنند. نقشه کشی به چگونگی کدگذاری این عناصر گره خورده است. یک نقشه کش ممکن است زمان بسیاری را صرف طراحی عناصر و عناصر فرعی یک جزء (component) کند که می توانند تمام روابط با کل ساختمان را از دست بدهند. یک سطح که در طراحی کانسپت زیبا و از پیش تعیین شده است، به “دیوار پرده ای” (curtain wall) یا به ” صفحه ی فیبر سیمانی” تغییر هدف می دهد. در بسیاری از موارد انتخاب عرض یا جزییات یک سیستم پروفیل میانی پنجره به انتخاب چند گزینه ای در مورد جزئیات در دسترس تولید کننده تبدیل می شود نه تصمیمی در مورد تاثیر آن جزییات بر روی کانسپت های کلی. قسمت زیادی از مفهموم و معنا در این برگردان اغلب بوسیله ی کنار گذاشتن قصد طراح به عنوان اصل حاکم از دست می روند. چیزی که در نهایت باقی می ماند ساختمانی است که می توانید اجزا و جدایی خط فکری آن ها از یکدیگر را به روشنی ببینید.

نمونه های رویتیسم در محیط پیرامون ما فراوان است، از جمله بیشتر ساخت و سازهای ساختمان های بیمارستان و آموزشی در دهه ی اخیر. اغلب ساختمان های معاصر به طور محض رویتیسم هستند و هیچ هدفی به غیر از جنبه ی مادی جز ندارند. اگرچه برنامه قطعا در درون ساختمان نهایی جای می گیرد، با این حال فرم عمومی این ساختمان ناپخته است و پاسخگوی فعالیت، حرکت یا راحتی طبیعی انسان نیست. این جنبش طراحی آنقدر فراگیر است که تبدیل به سبک زیبایی خاص خود شده است که در آن کلاژی از استفاده از مصالح، اصل طراحی کمکی است- چه به صورت پارامتریک تولید شود چه نشود.

اسکریپتیسم

تعداد زیادی تحقیق و نشریه در این حوزه موجود است که به عنوان “طراحی محاسباتی” نیز شناخته می شود. اسکریپتیسم با آنچه معمولا مدلسازی الگوریتمی در نظر گرفته می شود ترکیب می شود، مخصوصا از طریق نرم افزار نظیر Grasshopper  یا نرم افزار هم خانواده ی آن این امر صورت می گیرد. سطوح متغیر، طراحی اجزا با اثرگذارها، و غیره، انواع عملیات اسکریپتیست هستند. این استفاده های مختلف غالبا هدفمند هستند و می توانند معماری ای را خلق کنند که به محرک هایی مانند نور خورشید، باد، مناظر، نقشه، بافت و غیره پاسخ دهد.

باید مراقب باشیم که چه زمان یک مدل اسکریپتیست را هدفمند فرض کنیم. برخی از نمونه های خوب آنالیز برآیند شامل مطالعه ی نیروهای بیولوژیکی یا استفاده از آمار برای تولید یک هندسه است. با گذشت زمان و تحقیقات بیشتر، طراحان می توانند پتانسیل این نوآوری ها را به حداکثر برسانند. تا موقعی که این اکتشافات اکثرا دانشگاهی باقی بماند و در مقیاس های کوچکتر ساخت و ساز مانند  تاسیسات یا نمای ساختمان عرضه شود، توانایی برگردان کردن این تحقیق به یک ساختمان مفید امیدبخش است.

تعریف یک معماری هدفمندتر -6
در بالا غرفه ی تحقیقاتی ICD | ITKE در سال 2011، در پایین”مه جنبشی” (Kinetic Haze) برنامه AA Visiting School آتن سال 2014

پتانسیل دیگر اسکریپتیسم، اضافه کردن سطوح مختلف جزییاتی است که معماران در غیر این صورت ترسوتر از آن هستند که از آنها استفاده کنند. بسیاری از نظریه پردازان تصور می کنند که ما هر دو در درون و  تفسیر یک جهان فراکتالی زندگی می کنیم و یک فضای ایده آل ساخته شده باید الگوهای جهان طبیعی را تقلید کند. نرم افزار توانایی منحصر به فردی دارد که هم اندازه گیری کند و هم هندسه های فراکتال را جایگذاری کند تا ساختمان هایی بسازد که خواناتر، پاسخگوتر، قابل ارتباط تر، و راحت تر باشند. این امر می تواند رجوع به مفهموم تاریخی بافت معماری باشد. اسکریپتیسم در توانایی خود در پیوند این مقیاس های طراحی مختلف با شیوه ی منسجم و هماهنگ و خلق یک سلسله مراتب هماهنگ، منحصر به فرد است.

ساب دویژنیسم

ساب دویژنیسم دسته ای از طراحی است که غالبا به عنوان “مدور” ، دارای انحنا یا آیرودینامیک توصیف می شود. اکثر نمونه های این نوع از معماری دارای مفهموم خوبی هستند و از دانش تحلیلی در رابطه با سیرکولاسیون، محیط زیست یا نقشه بهره می برند تا هندسه های پاسخگو ایجاد کنند- اغلب با اصول دیاگرامیست ترکیب می شوند.

اغلب این هندسه ها حرکت را بیان می کنند، و شکل های پیشرفته ای را خلق می کنند که سیال و زیبا هستند. زاها حدید یکی از معروف ترین طراحان این حوزه است. یک روش مشابه طراحی را می توان در کار معماری مثل یورگن مایر و شرکت هایی مانند UNStudio  و MAD Architects  مشاهده کرد.

تعریف یک معماری هدفمندتر -7
در بالا، برج های Absolute شرکت معماری MAD و در پایین سوهو گلکسی اثر زاها حدید

نام ساب دویژن (زیربخش) از تکنیک مدلسازی می آید. یک خلاصه ی کوتاه برای کسانی که از مایا یا نرم افزار مشابه استفاده نمی کنند: (1) تمام اشکال سه بعدی با رئوس مشخص می شوند. به عنوان مثال، یک مکعب ساده با 8 نقطه (رأس)، در جهت های X، Y و Z مشخص می شود. (2) هرکدام از این سطوح می تواند باز هم تقسیم بندی یا طبقه بندی شوند. اینگونه بگوییم که ما 4 راس بیشتر اضافه می کنیم تا یک صفحه ی جدید بین دو سطح مکعب موجود ایجاد شود. حال دو مکعب متصل یکپارچه موجود است. (3) هر راس می تواند در هریک از 3 محور دستکاری شود و هندسه ها و صفحه های پیچیده ایجاد کند که هم مقعر هستند و هم محدب. (4) نرم افزار، این فرم جدید پیچیده را محاسبه خواهد کرد و به صورت بصری آن را به صورت منحنی یا مثلثی نشان می دهد. (این یک توضیح ساده، اما جان کلام است.)

این نرم افزار خود از حوزه ی انیمیشن و طراحی صنعتی قرض گرفته شده است. تنوع این نوع از مدلسازی با نتیجه ای مشابه را می توان با NURBS در برنامه ی Rhinoceros انجام داد که نقاط کنترل بر روی انحنای یک خط “تاثیر” می گذارد و چند خط منحنی به یکدیگر متصل می شوند تا یک سطح موجدار را تعریف کنند. صنعت ساخت و ساز در حال حاضر دارای کارخانه های دیجیتالی است که می تواند نسخه هایی با اندازه ی کامل از این سطوح مثلثی یا دوانحنایی و اجزایی را با استفاده از فرزهای 3 یا 5 محوره همراه با روش های دیگر، ایجاد کنند. ظهور چاپ سه بعدی قطعا به فرصت ها برای ساب دویژنیسم کمک خواهد کرد.

فرم های حاصل موجدار هستند و به شکل ها اجازه می دهند که با یکدیگر ترکیب شوند. گاهی اوقات فرم های دارای انحناء، ساده تر هستند و از تکنیک های ساده تری نظیر “extrusion” یا “fillet” استفاده می کنند. اما تا زمانی که این شکل ها دارای هندسه های هدفمند باشند، ساختمان حاصل به طور آشکاری مفید و قابل قبول خواهد بود.

ژست پارامتری – طراحی فرم مبدل بصورت هوشمند

معماران مقلد، فرم های شگفت انگیزی را می بینند که به وسیله ی جنبش های ذکره شده در این مقاله امکان پذیر شدند ، اما بر روی پیشرفت کار خود از طریق آنالیز تمرکز نمی کنند. این ها طرح هایی هستند که از برخی زبان بصری مورد بحث بدون هیچ هدف فراگیری استفاده می کنند. به عنوان معمار، باید آگاه باشیم که همه ی ظاهر ها برابر نیستند. در حقیقت به دلیل اینکه معماران می توانند سقف را شیب دار کنند یا دیوار را منحنی، ذاتا به این معنا نیست که ما نیز باید همین کار را انجام دهیم . این کار اغلب به هندسه های ناراحت کننده، ناسازگار منجر می شود.

نتیجه گیری

مهم ترین اهداف یک پروژه باید همیشه نقطه ی شروع  یک تحقیق طراحی باشد. جنبش های طراحی معماری مورد بحث – پیوندی یا جداگانه- همه مربوط به خلق یک دنیای ساخته شده ی هوشمندتر هستند. یک معماری هدفمند باید انعطاف پذیری برنامه، همسازی محیط و مضمون درون بافت شهری  را ادغام کند. ساختمان ها باید مرتبط با متوسط ساکنان، هماهنگ با ایده ها، و ذاتا اجرایی باشند.

بیایید در مورد منحصر بفرد بودن یا جدا از گذشته بودن یک ساختمان قضاوت نکنیم، اگرچه اینها موارد کیفی خوبی هستند. اجازه دهید یک ساختمان را از نظر تاثیر فرم و استفاده از مصالح با مراجعه به زمینه و فعالیت انسان یعنی از نظر معماری هدفمندتر ارزیابی کنیم.

 

منبع:

Michael Wacht. “Defining a More Purposeful Architecture: A Guide to Current Architectural Trends” 09 Jan 2015. ArchDaily.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *